۳۲۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۱۶

ماه نو و صبح بین پیاله و باده
عکس شباهنگ بر پیاله فتاده

روز به شب کرده‌ای به تیرگی حال
شب به سحر کن به روشنائی باده

از پی آن تا حصار غم بگشائی
جام سوار آمدو قنینه پیاده

جعد نشان بر جبین ساده و بنشین
زخمه برآور که نیک جعدی و ساده

تشنهٔ عیشی جز از مغان مستان آب
کاب مغان است داد عیش تو داده

بیش ز بازار می مخر که به بازار
هیچ میی نیست آب برننهاده

زر به بهای می جوینه مکن گم
آتش بسته مده به آب گشاده

می که دهی صاف ده چو آتش موسی
زو دم خاقانی آب خضر به زاده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.