۳۴۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۹۲

درد دل گویم از نهان بشنو
راز، بی‌زحمت زبان بشنو

جوش دریای غصه باور کن
موج خون بنگر و فغان بشنو

بر کنار دو جوی دیدهٔ من
بانگ دولاب آسمان بشنو

لرزهٔ برق در سحاب دل است
نالهٔ رعد ز امتحان بشنو

پیش کوه ار غمان من گویی
کوه را بانگ الامان بشنو

چون بخندد عدو ز گریهٔ من
دل به خشمم کند که هان بشنو

تندرستی ورای سلطانی است
از دو تن پرس و شرح آن بشنو

یا ز دربان تن‌درست بپرس
یا ز سلطان ناتوان بشنو

حال شب‌های هجر خاقانی
چون بخواهی ز این و آن بشنو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.