۳۵۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۸۰

دلم دردمند است باری برافکن
بر افکندهٔ خود نظر بهتر افکن

میندیش اگر صبر من لشکری شد
دلت سنگ شد سنگ بر لشکر افکن

اگر با غمت گرم در کار نایم
ز دم‌های سردم گره دربر افکن

اگر نزل عشقت به جز جان فرستم
به خاکش فرو نه، برون در افکن

تو را طوق سیمین درافکند غبغب
مرا نیز از آن زلف طوقی برافکن

پی از هر خسی سایه پرورد بگسل
نظر بر عزیزان جان پرور افکن

که فرمایدت کشنای خسان شو
که گوید که هرای زر بر خر افکن

مشو در خط از پند خاقانی ای جان
که این خوش حدیثی است بر دفتر افکن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.