۳۳۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۶۰

ز خوبان جز جفاکاری نیاید
ز بدعهدان وفاداری نیاید

ز ایام و ز هرک ایام پرورد
به نسبت جز جفاکاری نیاید

ز خوبان هرکه را بیش آزمائی
ازو جز زشت کرداری نیاید

ز نیکان گر بدی جوئی توان یافت
ز بد گر نیکی انگاری نیاید

ز می سرکه توان کردن ولیکن
ز سرکه می طمع داری نیاید

دلا یاری مجوی از یار بدعهد
کزان خون‌خواره غم‌خواری نیاید

پری را ماند آن بی‌شرم اگرنه
ز مردم مردم‌آزاری نیاید

به ناله یار خاقانی شو ای دل
که از یاران تو را یاری نیاید

چه سود از ناله کاندر چشم بختت
ز نفخ صور بیداری نیاید

تو یاری از حریفان تا نجوئی
کز ایشان خود به جز ماری نیاید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.