۳۷۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۵

نقش تو خیال برنتابد
حسن تو زوال برنتابد

چون روی تو بی‌نقاب گردد
آفاق جمال برنتابد

از غایت نور عارض تو
آئینه خیال برنتابد

گر بوس تو را کنند قیمت
یک عالم مال برنتابد

منمای مرا جمال ازیراک
دیوانه هلال برنتابد

از بوسه سخن نرانم ایرا
طبع تو محال برنتابد

جان بر تو کنم نثار نی‌نی
صراف سفال برنتابد

خاقانی را مکش چو کشتی
می‌دان که وبال برنتابد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.