۳۵۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۱

روی تو را در رکاب شمس و قمر می‌رود
لعل تو را در عنان شهد و شکر می‌رود

قافلهٔ عشق تو می‌رود اندر جهان
طائفهٔ عقل‌ها هم به اثر می‌رود

روی تو را در فروغ دید نشاید از آنک
ز آتش رخسار تو تاب بصر می‌رود

بی‌تو به بازار عشق سخت کساد است صبر
نقد روانتر در او خون جگر می‌رود

حاصل خاقانی است دفتر غمهای تو
زان چون قلم بر درت راه به سر می‌رود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.