۳۲۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۲

علم عشق عالی افتاده است
کیسهٔ صبر خالی افتاده است

اختیاری نبود عشق مرا
که ضروری و حالی افتاده است

اختر عشق را به طالع من
صفت بی‌زوالی افتاده است

دست بر شاخ وصل او نرسد
ز آنکه در اصل عالی افتاده است

خوش بخندم چو زلف او بینم
زآنکه شکلش هلالی افتاده است

هرچه دارد ضمیر خاقانی
در غمش حسب حالی افتاده است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.