۳۴۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۰

خه که دگر باره دل، درد تو در برگرفت
باز به پیرانه سر، عشق تو از سر گرفت

یار درآمد به کوی، شور برآمد ز شهر
عشق در آمد ز بام، عقل ره درگرفت

لعل تو یک خنده زد، مرده دلی زنده کرد
حسن تو یک شعله زد، سوخته‌ای درگرفت

تاختن آورد هجر، تیغ بلا آخته
زحمت هستی ما، از ره ما برگرفت

شیر به چنگال عنف، گردن آهو شکست
باز به منقار قهر، بال کبوتر گرفت

صبر و دل و دین ما جمله ز ما بستند
روح مجرد بماند دامن دل برگرفت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.