۳۳۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۶

می‌خور که جهان حریف جوی است
آفاق ز سبزه تازه روی است

بر عیش زدند ناف عالم
اکنون که بهار نافه بوی است

از زهد کنار جوی کاین وقت
وقت طرب و کنار جوی است

شو خوانچه کن و چمانه در خواه
زان یوسف ما که گرگ خوی است

گرگ آشتی است روز و شب را
و آن بت شب و روز جنگ‌جوی است

خاقانی گفت خاک اویم
جان و سر او که راست گوی است

گفتی ز سگان کیست افضل
گر هست هم از سگان اوی است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.