۴۸۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۷

رخ تو رونق قمر بشکست
لب توقیمت شکر بشکست

لشکر غمزهٔ تو بیرون تاخت
صف عقلم به یک نظر بشکست

بر در دل رسید و حلقه بزد
پاسبان خفته دید و در بشکست

من خود از غم شکسته دل بودم
عشقت آمد تمامتر بشکست

نیش مژگان چنان زدی به دلم
که سر نیش در جگر بشکست

نرسد نامه‌های من به تو ز آنک
پر مرغان نامه‌بر بشکست

قصه‌ای می‌نوشت خاقانی
قلم اینجا رسید و سر بشکست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.