۳۶۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۷

نبیذ پیش من آمد به شاطی برکه
به خنده گفتم: طوبی لمن یری عکه

خوشم نبیذ و خوشا روی آنکه داد نبیذ
خوشم جوانی و این بوستان و این برکه

من و نبیذ و به خانه درون سماع و رباب
حسود بر در و بسیار گوی در سکه

مرا تو گویی می‌خوردنست اصل فساد
به جان تو که همی‌آیدم ز تو ضحکه

اگر فساد کند هر که او نبیذ خورد
بسا فساد که در یثربست و در مکه

ور این فساد ز من دست باز دار و برو
که نیست با تو مرا نی نکاح و نی شرکه

چرا نبیذ حرامست و هست سرکه حلال
نه هم نبیذ بود ابتدا از آن سرکه؟

نبیذ تلخ چه انگوری و چه میویزی
سپید سیم چه با سکه و چه بی‌سکه

کجا نبیذست آنجا بود جوانمردی
کجا نبیذست آنجایگه بود برکه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶ - در وصف جشن مهرگان و مدح ابوحرب بختیار
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.