۳۴۷ بار خوانده شده

قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸۱

تا کی از آرزوی جاه و خطر
به در شاه و زی امیر شوی؟

دشمن من شدی بدانکه چو من
حاضر آیم تو می حسیر شوی

جهد آموختن بباید کرد
گرت باید که بی‌نظیر شوی

که نمیرند جمله باخطران
تا تو، ای بی‌خطر، خطیر شوی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.