۴۸۵ بار خوانده شده

قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷۷

ای خواجه، تو را در دل اگر هست صفائی
بر هستی آن چونکه تو را نیست ضیائی؟

ور باطنت از نور یقین هست منور
بر ظاهر آن چونکه تو را نیست گوائی؟

آری چو بود ظاهر تحقیق، ز تلبیس
پیدا شود او، همچو صوابی ز خطائی

در وصف چو خیری نبود خلق پرستی
در صید چو بازی نبود جوجه ربائی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷۶
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.