۳۷۰ بار خوانده شده

قصیدهٔ شمارهٔ ۴۶

سفله جهان، ای پسر، چو چشمه شور است
چشمهٔ شور از در نفایه ستور است

خانهٔ تاری است این جهان و بدو در
ره‌گذر دیده نی چو دیدهٔ مور است

فردا جانت به علم زور نماید
چونان کامروز کار تنت به زور است

دانا گر چشم سر ندارد بیناست
نادان گر چشم هشت یابد کور است

آتش با عاقلان برابر آب است
بستان با جاهلان برابر گور است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۴۵
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.