۳۵۴ بار خوانده شده
گر طی کنم طریق ادب را چه میکنی
رانم دلیر رخش طلب را چه میکنی
گر من به دل فرو نخورم دشنههای ناز
آن غمزهٔ حریص غضب را چه میکنی
گیرم ز ناز منع توان کرد حسن را
چشم نیازمند طلب را چه میکنی
با چشم شوخ نیز گرفتم بر آمدی
آن خندهٔ نهانی لب را چه میکنی
ای بی سبب اسیر کش بیگناه سوز
پرسند اگر به حشر سبب را چه میکنی
عجز و نیاز روزم اگر بی اثر بود
تأثیر گریهٔ دل شب را چه میکنی
وحشی گرفتم آنکه تو از ننگ مدعی
بستی زبان ز شعر لقب را چه میکنی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
رانم دلیر رخش طلب را چه میکنی
گر من به دل فرو نخورم دشنههای ناز
آن غمزهٔ حریص غضب را چه میکنی
گیرم ز ناز منع توان کرد حسن را
چشم نیازمند طلب را چه میکنی
با چشم شوخ نیز گرفتم بر آمدی
آن خندهٔ نهانی لب را چه میکنی
ای بی سبب اسیر کش بیگناه سوز
پرسند اگر به حشر سبب را چه میکنی
عجز و نیاز روزم اگر بی اثر بود
تأثیر گریهٔ دل شب را چه میکنی
وحشی گرفتم آنکه تو از ننگ مدعی
بستی زبان ز شعر لقب را چه میکنی
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل ۳۸۲
گوهر بعدی:غزل ۳۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.