۴۳۸ بار خوانده شده

غزل ۲۷۹

آمدم از سرنو بر سر پیوند قدیم
نو شد آن سلسله ی کهنه و آن بند قدیم

آمدم من به سر گریهٔ خود به که تو نیز
بر سر ناز خود آیی و شکرخند قدیم

به وفای تو که تا روز قیامت باقیست
عهد دیرین به قرار خود و سوگند قدیم

نخل تو یک دو ثمر داشت به خامی افتاد
من و پروردن آن نخل برومند قدیم

بهر آن حلقه به گوشیم که بودیم ای باد
برسان بندگی ما به خداوند قدیم

خلوتی خواهم و در بسته ویک محرم راز
که گشایم سر راز و گله‌ای چند قدیم

وحشی آن سلسله نو کرد که آیند ز نو
پندگویان قدیمی به سر پند قدیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۷۸
گوهر بعدی:غزل ۲۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.