۳۲۱ بار خوانده شده

غزل ۲۵۷

قیمت اهل وفا یار ندانست دریغ
قدر یاران وفادار ندانست دریغ

درد محرومی دیدار مرا کشت افسوس
یار حال من بیمار ندانست دریغ

یار هر خار و خسی گشت درین گلشن حیف
قیمت آن گل رخسار ندانست دریغ

زارم انداخت ز پا خواری هجران هیهات
مردم و حال مرا یار ندانست دریغ

وحشی آن عربده جو کشت به خواری ما را
قدر عشاق جگرخوار ندانست دریغ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۵۶
گوهر بعدی:غزل ۲۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.