۸۷۷ بار خوانده شده

غزل ۲۳۰

دوش پر عربده‌ای بود و نه آنست امروز
نگهش قاصد سد لطف نهانست امروز

حسنش آنست ولی خود نه همانست بلی
بودی آفت دل ، راحت جانست امروز

روی در روی و نگه بر نگه و چشم به چشم
حرف ما و تو چه محتاج زبانست امروز

شرح رازی که میان من و او خواهد بود
بیش از حوصلهٔ نطق و بیانست امروز

تا چه ها بر سر و دستار حریفان گذرد
زان می‌تند که در رطل گرانست امروز

بر کمان می‌کشد آن غمزهٔ خدنگی که مپرس
ای خوشا سینهٔ وحشی که نشانست امروز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۲۹
گوهر بعدی:غزل ۲۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.