۳۵۲ بار خوانده شده

غزل ۲۱۴

سرت از غرور خوبی به کسی فرو نیاید
سر این غرور کردم که کمی درو نیاید

بحلی ز من اگر چه همه باد برد نامم
که کسی به کوی خوبان پی آبرو نیاید

دل رشک پرور من همه سوخت چون نسوزد
که بغیر داغ کاری ز تو تند خو نیاید

ز بلای چشم شوخت نگریختم ز خود هم
به نگاه کن سفارش که به جستجو نیاید

تو بگوی مردی است این به کجا رود اسیری
سر راه تو نگیرد به طواف کو نیاید

تو به من گذار وحشی که غم تو من بگویم
که تو در حجاب عشقی ز تو گفتگو نیاید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۲۱۳
گوهر بعدی:غزل ۲۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.