۳۳۲ بار خوانده شده

غزل ۱۹۶

کسی از دور تا کی چین ابروی کسی بیند
سراپا چشم حسرت گردد و سوی کسی بیند

ز روی خویشتن هم شرم می‌آید مرا تا کی
کسی بنشیند و از دور در روی کسی بیند

نه مغروری چنانم کشت کز دل چون کشد خنجر
سری پیش افکند در چاک پهلوی کسی بیند

فلک گو استخوان پیش سگ افکن ناتوانی را
که فرساید ز حسرت چون سگ کوی کسی بیند

کسی داند که وحشی را چه برق افتاد در خرمن
که داغی بر جگر از تندی خوی کسی بیند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۱۹۵
گوهر بعدی:غزل ۱۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.