۴۷۱ بار خوانده شده

غزل ۸۰

وصلم میسر است ولی بر مراد نیست
بر دل نهم چه تهمت شادی که شاد نیست

غم می‌فرست لیک به اندازه می فرست
یک دل درون سینه ما خود زیاد نیست

جایی هنوز نیست به ذوق دیار عشق
هر چند ظلم هست و ستم هست و داد نیست

ای بی‌وفا برو که بر این عهدهای سست
نی اندک اعتماد که هیچ اعتماد نیست

رو، رو که وحشی آنچه کشید از تو سست عهد
ما را به خاطر است، تو را گر به یاد نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۷۹
گوهر بعدی:غزل ۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.