۳۳۶ بار خوانده شده

غزل ۶۳

خود رنجم و خود صلح کنم عادتم اینست
یک روز تحمل نکنم طاقتم اینست

بر خنجر الماس نهادم ز تو پهلو
آسوده دلا بین که ز تو راحتم اینست

جایی که بود خاک به سد عزت سرمه
بیقدر تر از خاک رهم، عزتم اینست

با خاک من آمیخته خونابهٔ حسرت
زین آب سرشتند مرا ، طینتم اینست

میلم همه جاییست که خواری همه آنجاست
با خصلت ذاتی چه کنم فطرتم اینست

وحشی نرود از در جانان به سد آزار
در اصل چنین آمده‌ام ، خصلتم اینست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۶۲
گوهر بعدی:غزل ۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.