۳۶۷ بار خوانده شده

غزل ۵۶

از نظر افتادهٔ یاریم مدتها شدست
زخمهای تیغ استغنا جراحتها شدست

پیش ازین با ما دلی زایینه بودش صافتر
آهی از ما سرزدست و این کدورتها شدست

چشم من گستاخ بین ، آن خوی نازک زود رنج
تا نگاهم آن طرف افتاده صحبتها شدست

بر سر این کین همه خواری چرا باید کشید
با دل بیدرد خود ما را خصومتها شدست

زین طرف وحشی یکی سد گشته پیوند امید
گر چه زان جانب به کلی قطع نسبتها شدست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۵۵
گوهر بعدی:غزل ۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.