۳۶۷ بار خوانده شده

غزل ۵۵

بگذران دانسته از ما گر ادایی سرزدست
بوده نادانسته گر از ما خطایی سرزدست

آخر ای صاحب متاع حسن این دشنام چیست
در سر دریوزه ، گر از ما دعایی سرزدست

اله اله محرم راز تو سازم حرف صوت
این زبان و تیغ اگر حرفی ز جایی سرزدست

التفات ابر رحمت نیست ورنه بر درت
تخم مهری کشتم و ، شاخ وفایی سرزدست

ابر رحمت گر نبارد گو سمومش خود مسوز
بعد سد خون جگر کاینجا گیایی سرزدست

هست وحشی بلبل این باغ و مست از بوی گل
از سر مستیست ، گر از وی نوایی سرزدست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل ۵۴
گوهر بعدی:غزل ۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.