۳۵۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۱۹

لولو خوشاب من از چنگ شد یکبارگی
لالهٔ سیراب من بی‌رنگ شد یکبارگی

دلبری را من به چنگ آورده بودم در جهان
ای دریغا دلبرم کز چنگ شد یکبارگی

جنگها بودی میان ما و گاهی آشتی
آشتی این بار الحق جنگ شد یکبارگی

بود نام و ننگ ما را پیش ازین هر جایگاه
این بتر کامروز نامم ننگ شد یکبارگی

با رخ و اشکی چو زر سیماب و من چون موم نرم
کز دل چون سنگ آن بت سنگ شد یکبارگی

این جهان روشن اندر هجر آن زیبا پسر
بر سنایی تیره گشت و تنگ شد یکبارگی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.