۳۷۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۱۷

ای گل آبدار نوروزی
دیدنت فرخی و فیروزی

ای فروزنده از رخانت جان
آتش عشق تا کی افروزی

دل بدخواه سوز اندر عشق
چونکه دلهای عاشقان سوزی

از لب آموز خوب مذهب خوب
از دو زلفین چه تنبل آموزی

ای دریده دل من از غم عشق
زان لب چون عقیق کی دوزی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.