۳۷۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۸۶

ای جان و جهان من کجایی
آخر بر من چرا نیایی

ای قبلهٔ حسن و گنج خوبی
تا کی بود از تو بیوفایی

خورشید نهان شود ز گردون
چون تو به وثاق ما در آیی

اندر خم زلف بت پرستت
حاجت ناید به روشنایی

زین پس مطلب میان مجلس
آزار دل خوش سنایی

تا هیچ کسی ترا نگوید
کای پیشهٔ تو جفانمایی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.