۳۳۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۸۱

جان جز پیش خود چمانه منه
طبع جز بر می مغانه منه

باده را تا به باغ شاید برد
آنچنان در شرابخانه منه

گر چه همرنگ نار دانه بود
نام او آب نار دانه منه

در هر آن خانه‌ای که می نبود
پای اندر چنان ستانه منه

تا بود باغ آسمان گردان
چشم بر روی آسمانه منه

روی جز بر جناح چنگ ممال
دست جو بر بر چغانه منه

گر نخواهی که در تو پیچد غم
رنج بر طبع شادمانه منه

بد و نیک زمانه گردانست
بر بد و نیک او بهانه منه

بخردان بر زمانه دل ننهند
پس تو دل نیز بر زمانه منه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۸۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.