۳۵۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۷۶

ای سنایی خیز و بشکن زود قفل میکده
بازخر ما را زمانی زین غمان بیهده

جام جمشیدی بیار از بهر این آزادگان
درد می درده برای درد این محنت زده

درد صافی درده ای ساقی درین مجلس همی
تا زمانی می خوریم آسوده دل در میکده

محتسب را گو ترا با مست کوی ما چکار
می چه خواهی ای جوان زین عاشقان دل زده

می‌ندانی کادم از کتم عدم سوی وجود
از برای مهربازان خرابات آمده

تا ترا روشن شود در کافری در ثمین
بت پرستی پیشه گیر اندر میان بتکده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.