۳۴۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۷۵

ای مهر تو بر سینهٔ من مهر نهاده
ای عشق تو از دیدهٔ من آب گشاده

بسته کمر بندگی تو همه احرار
از سر کله خواجگی و کبر نهاده

دستان دو دست تو به عیوق رسیده
آوازهٔ آواز تو در شهر فتاده

ابدال شکسته همه در راه تو توبه
زهاد گرفته همه بر یاد تو باده

مسپر ره بیداد و ز غم کن دلم آزاد
ای داد تو ایزد ز ملاحت همه داده

پیوسته سنایی ز پی دیدن رویت
هم گوش بدر کرده و هم دیده نهاده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.