۳۳۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۵۲

ای مونس جان من خیال تو
خوشتر ز جهان جان وصال تو

جانهای مقدس خردمندان
سرگشته به پیش زلف و خال تو

کس نیست به بیدلی نظیر من
چون نیست به دلبری همال تو

گر صورت عشق و حسن کس بیند
آن مثل منست با خیال تو

لیکن چکنم چو آیدم خوشتر
از حال جهان همه محال تو

هر چند همیشه تنگدل باشم
از تیر دو چشم بد سگال تو

خرسند شوم چو گوییم یک ره
ای خسته چگونه بود حال تو

هستم به جوال عشوه‌ات دایم
وان کیست که نیست در جوال تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.