۳۲۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۴۶

ای جهانی پر از حکایت تو
گه ز شکر و گه از شکایت تو

برگشاده به عشق و لاف زبان
خویشتن بسته در حمایت تو

ای امیری که بر سپهر جمال
آفتابست و ماه رایت تو

هست بی تحفهٔ نشاط و طرب
آنکه او نیست در حمایت تو

هر سویی تافتم عنان طلب
جز عنانیست بی‌عنایت تو

جان و دل را همی نهیب رسد
زین ستمهای بی نهایت تو

ای همه ساله احسن الحسنی
در صحیفهٔ جمال آیت تو

در وفا کوش با سنایی از آنک
چند روزست در ولایت تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.