۳۶۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۰۷

نی‌نی به ازین باید با دوست وفا کردن
یا نی کم ازین باید آهنگ جفا کردن

یا زشت بود گویی در کیش نکورویان
یک عهد به سر بردن یک قول وفا کردن

هم گفتن و هم کردن از سوختگان آید
باز از چه شما خامان ناگفتن و ناکردن

باور نکنم قولت زیرا که ترا در دل
یک بادیه ره فرقست از گفتن تاکردن

حاصل نبود کس را از عشق تو در دنیا
جز نامه سیه کردن جز عمر هبا کردن

خود یاد ندارد کس از زلف تو و چشمت
یک تار عطا دادن یک تیر خطا کردن

از بوالطمعی تا کی بوسی به رهی دادن
وز بوالعجبی تا کی گوشی به ریا کردن

تا چند به طراری ما را به زبان و دل
یک باره بلی گفتن صد باره بلا کردن

تا چند به چالاکی ما را به قبول و رد
یک ماه رهی خواندن یکسال رها کردن

گر فوت شود روزی بدعهدی یک روزه
واجب شمری او را چون فرض قضا کردن

گر بوسه‌ای اندیشم بر خاک سر کویت
صد شهر طمع داری در وقت بها کردن

در مجمع بت رویان تو بوسه دریغی خود
یا رسم بتان نبود از بوسه سخا کردن

یا خوب نباید شد تا هم تو رهی هم ما
ورنه چو شدی باری خوبی به سزا کردن

یا فتنه نباید شد تا کس نشود فتنه
ورنه چو شدی جانا این قاعده ناکردن

هر لحظه یکی دون را صد «طال بقا» گویی
زیشان چه به کف داری زین «طال بقا» کردن

چون هست سنایی را اقبال و سنا از تو
واجب نبود او را مهجور سنا کردن

با این ادب و حرمت حقا که روا نبود
سودای شما پختن صفرای شما کردن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.