۳۵۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۷۷

چشم روشن بادمان کز خود رهایی یافتیم
در مغاک خاک تیره روشنایی یافتیم

گر چه ما دور از طمع بودیم یک چندی کنون
از قناعت پایگاه پادشایی یافتیم

ما ازین باطل خوران آشنا بیگانه‌وار
پشت بر کردیم و با حق آشنایی یافتیم

هرگز از بار حسد خسته نگردد پشت ما
کز «قل الله ثم ذرهم» مومیایی یافتیم

اول اندر نشئهٔ اولی گرفتار آمدیم
آخر اندر نشئهٔ اخری رهایی یافتیم

خاکپای کمزنان شد توتیای چشم ما
کار سرمان بود و آخر کار پایی یافتیم

سر فرو بردیم تا بر سروران سرور شدیم
چاکری کردیم تا کار کیایی یافتیم

پارسایان هر زمان ناپارسا خوانندمان
ما از آن بر پارسایان پارسایی یافتیم

گر همی خواهی که باشی پادشا و پارسا
شو گدایی کن که ما این از گدایی یافتیم

ما گدایان را ز نادانی نکوهش چون کنی
کاین سنا از سینهٔ پاک سنایی یافتیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۸
نظرها و حاشیه ها
Avatar نقش کاربری
م.ط.د
۱۴۰۲/۲/۲۷ ۱۷:۵۳

بیشتر مفسران معتقدند منظور از «نشئه دیگر» در آیه «وَ أَنَّ عَلَیْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرى»،[1] آفرینش دوباره انسان در روز قیامت است. روزی که وقت جزا و پاداش است

Avatar نقش کاربری
م.ط.د
۱۴۰۲/۲/۲۷ ۱۷:۴۸

ملاهادی سبزواری در کتاب «اسرار الحِکَم» می فرماید: «حقیقت ادراک به مشاهده نفس ناطقه است که در نشئه اولی اتفاق افتاده است {وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَهَ الْأُولَى فَلَوْلَا تَذَکَّرُونَ} (سوره واقعه آیه ۶۲)