۳۳۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۶۳

روزی من آخر این دل و جان را خطر کنم
گستاخ‌وار بر سر کویش گذر کنم

لبیک عاشقی بزنم در میان کوه
وز حال خویش عالمیان را خبر کنم

جامه بدرم از وی و دعوی خون کنم
شهری ازین خصومت زیر و زبر کنم

یا تاج وصل بر سر امید برنهم
یا مردوار سر به سر دار برکنم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.