۳۴۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۶۰

از عشق ندانم که کیم یا به که مانم
شوریده تنم عاشق و سرمست و جوانم

از بهر طلب کردن آن یار جفا جوی
دل سوخته پوینده شب و روز دوانم

با کس نتوانم که بگویم غم عشقش
نه نیز کسی داند این راز نهانم

ده سال فزونست که من فتنهٔ اویم
عمری سپری گشت من اندوه خورانم

از بس که همی جویم دیدار فلان را
ترسم که بدانند که من یار فلانم

از ناله که می‌نالم مانندهٔ نالم
وز مویه که می‌مویم چون موی نوانم

ای وای من ار من ز غم عشق بمیرم
وی وای من ار من به چنین حال بمانم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.