۳۳۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۲۶

تا بر آن روی چو ماه آموختم
عالمی بر خویشتن بفروختم

پاره کرده پردهٔ صبر و صلاح
دیدهٔ عقل و بصر بردوختم

رایت عشق از فلک بفراختم
تا چراغ وصل را افروختم

با بت آتش رخ اندر ساختم
خرمن طاعت به آتش سوختم

اسب در میدان وصلش تاختم
کعبهٔ وصلش ز هجران توختم

جامهٔ عفت برون انداختم
رندی و ناراستی آموختم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.