۳۴۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۷

آن کژدم زلف تو که زد بر دل من نیش
از ضربت آن زخم دل نازک من ریش

آنجا که بود انجمن لشگر خوبان
نام تو بود اول و پای تو بود پیش

بنگر که همی با من و با تو چکند چرخ
بر هر دو همی چون شمرد مکر و فن خویش

هر شب که کند عشق شکیبایی من کم
هم در گذرد خوبی و زیبایی تو بیش

ای روی تو قارون شده از حسن و ملاحت
از هجر تو قارونم و از وصل تو درویش

خود چون بود آخر به غم هجر گرفتار
آن کس که به اول نبود عافیت اندیش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.