۳۶۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۲

ما را ز مه عشق تو سالی دگر آمد
دور از ره هجر تو وصالی دگر آمد

در دیده خیالی که مرا بد ز رخ تو
یکباره همه رفت و خیالی دگر آمد

بر مرکب شایسته شهنشاه شکوهت
بر تخت دل من به جمالی دگر آمد

شد نقص کمالی که مرا بود به صورت
در عالم تحقیق کمالی دگر آمد

بر طبل طلب می‌زدم از حرص دوالی
ناگاه بر آن طبل دوالی دگر آمد

از سینه نهال امل از بیم بکندم
با میوهٔ انصاف نهالی دگر آمد

بر عشوه ز من رفت به تعریض نکالات
آسوده به تصریح نکالی دگر آمد

در وصف صفا حیدر اقبال به چشمم
بر دلدل دولت به دلالی دگر آمد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.