۳۵۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۰۵

عاشقی تا در دل ما راه کرد
اغلب انفاس ما را آه کرد

بود هر باری دلم عاشق به طوع
برد و زیر پای عشق اکراه کرد

عیش چون نوش مرا چون زهر کرد
صبر چون کوه مرا چون کاه کرد

باز در شهر مسلمانان مغی
کرد ما را بسته و ناگاه کرد

از تن باریک من زنار ساخت
وز دل سنگینم آتشگاه کرد

با همه محنت که دیدم من به عشق
کو مرا بی قدر و آب و جاه کرد

نیک خواهم عشق را گر چه مرا
او به کام دشمن و بدخواه کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.