۳۴۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۹

روزی دل من مرا نشان داد
وز ماه من او خبر به جان داد

گفتا بشنو نشان ماهی
کو نامهٔ عشق در جهان داد

خورشید رهی او نزیبد
مه بوسه ورا بر آستان داد

یک روز مرا بخواند و بنواخت
و آنگاه به وصل من زبان داد

برداشت پیاله و دمادم
می داد مرا و بی کران داد

من دانستم که می بلاییست
لیکن چه کنم مرا چو ز آن داد

از باده چنان مرا بیازرد
کز سر بگرفت و در میان داد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.