۳۳۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴

ساقیا دانی که مخموریم در ده جام را
ساعتی آرام ده این عمر بی آرام را

میر مجلس چون تو باشی با جماعت در نگر
خام در ده پخته را و پخته در ده خام را

قالب فرزند آدم آز را منزل شدست
انده پیشی و بیشی تیره کرد ایام را

نه بهشت از ما تهی گردد نه دوزخ پر شود
ساقیا در ده شراب ارغوانی فام را

قیل و قال بایزید و شبلی و کرخی چه سود
کار کار خویش دان اندر نورد این نام را

تا زمانی ما برون از خاک آدم دم زنیم
ننگ و نامی نیست بر ما هیچ خاص و عام را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.