۲۳۴ بار خوانده شده

سال سلیمان از موری لنگ

چون سلیمان کرد با چندان کمال
پیش موری لنگ از عجز آن سؤال

گفت برگوی ای ز من آغشته‌تر
تا کدامین گل به غم به سر شسته

داد آن ساعت جوابش مور لنگ
گفت خشت واپسین در گور تنگ

واپسین خشتی که پیوندد به خاک
منقطع گردد همه اومید پاک

چون مرا در زیر خاک ای پاک ذات
منقطع گردد امید از کاینات

پس بپوشد خشت آخر روی من
تو مگردان روی فضل از سوی من

چون به خاک آرم سرگشته روی
هیچ با رویم میار از هیچ سوی

روی آن دارد کزان چندان گناه
هیچ با رویم نیاری ای اله

تو کریم مطلقی ای کردگار
عفو کن از هرچ رفت و در گذار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گفتار نظام الملک در حال نزع
گوهر بعدی:حکایت ابوسعید مهنه با قایمی که شوخ بر بازوی او می‌آورد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.