۲۷۱ بار خوانده شده

حکایت احمد حنبل که پیش بشر حافی می‌رفت

احمد حنبل امام عصر بود
شرح فضل او برون از حصر بود

چون ز فکر و علم خالی آمدی
زود پیش بشر حافی آمدی

گر کسی در پیش بشرش یافتی
در ملامت کردنش بشتافتی

گفت آخر تو امام عالمی
از تو داناتر نخیزد آدمی

هرک می‌گوید سخن می‌نشنوی
پیش این سر پا برهنه می‌دوی

احمد حنبل چنین گفتی که من
گوی بردم در احادیث و سنن

علم من زو به بدانم نیک نیک
او خدا را به زمن داند ولیک

ای ز بی‌انصافی خود بی‌خبر
یک زمان انصاف ره بینان نگر
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:سخن دیوانه‌ای دربارهٔ عالم
گوهر بعدی:حکایت پادشاه هندوان که اسیر محمود گشت و مسلمان شد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.