۳۴۱ بار خوانده شده

سوگواری پسری که در مرگ پدر

پیش تابوت پدر می‌شد پسر
اشک می‌بارید و می‌گفت ای پدر

این چنین روزی که جانم کرد ریش
هرگزم نامد به عمر خویش پیش

صوفیی گفت آنک او بودت پدر
هرگزش این روز هم نامد به سر

نیست کاری کان پسر را اوفتاد
کار بس مشکل پدر را اوفتاد

ای به دنیا بی سر و پای آمده
خاک بر سر باد پیمای آمده

گر به صدر مملکت خواهی نشست
هم نخواهی رفت جز بادی بدست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حکایت مرگ ققنس
گوهر بعدی:گفتار نایبی در دم مرگ
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.