۳۷۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۰۷

به هر کویی مرا تا کی دوانی
ز هر زهری مرا تا کی چشانی

چو زهرم می‌چشاند چرخ گردون
به تریاک سعادت کی رسانی

گهی تابوتم اندازی به دریا
گهی بر تخت فرعونم نشانی

برآری برفراز طور سینا
شراب الفت وصلم چشانی

چو بنده مست شد دیدار خود را
خطاب آید که موسی لن‌ترانی

ایا موسی سخن گستاخ تا چند
نه آنی که شعیبم را شبانی

من آنم که شعیبت را شبانم
تو آنی که شبانی را بخوانی

منم موسی تویی جبار عالم
گرم خوانی ورم رانی تو دانی

شبانی را کجا آن قدر باشد
که تو بی‌واسطه وی را بخوانی

سخن گویی بدو در طور سینا
درو در و گهر سازی نهانی

ایا موسی تو رخت خویش بربند
که تا خود را به منزلگه رسانی

نه ایوبم که چندین صبر دارم
نیم یوسف که در چاهم نشانی

برون آمد گل زرد از گل سرخ
مکن در باغ ویران باغبانی

نشان وصل ما موی سفید است
رسول آشکارا نه نهانی

زهی عطار کز بحر معانی
به الماس سخن در می‌چکانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۰۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.