۳۱۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۰۸

ای آتش سودای تو دود از جهان انگیخته
صد سیل خونین عشق تو از چشم جان انگیخته

ای کار دل ناساخته ناگاه بر دل تاخته
برقع ز روی انداخته وز دل فغان انگیخته

تو همچو مست سرکشی افکنده در جان مفرشی
سلطان عشقت آتشی اندر جهان انگیخته

گه دام زلف انداخته گه تیغ مژگان آخته
صد حیله زین بر ساخته صد فتنه زان انگیخته

اندیشهٔ تو هر نفس بگرفته دل را پیش و پس
بس مرغ جان را زین هوس از آشیان انگیخته

عطار اندر ذکر خود وز نکته‌های بکر خود
گرد سمند فکر خود، از آسمان انگیخته
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۰۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.