۳۳۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۸۷

ای جگر گوشهٔ جانم غم تو
شادی هر دو جهانم غم تو

به جهانی که نشان نیست ازو
غم تو داد نشانم غم تو

گر ز مژگانت جراحت رسدم
زود برهاند از آنم غم تو

زان جراحت چه غمم باشد از آنک
بس بود مرهم جانم غم تو

جملهٔ سود و زیانم غم توست
ای همه سود و زیانم غم تو

ز غمت با که برآرم نفسی
که فرو بست زبانم غم تو

گفتم آهی کنم از دست غمت
ندهد هیچ امانم غم تو

گرچه پیش آمدم انگشت زنان
کرد انگشت زنانم غم تو

هست در هر دو جهان تا به ابد
همه پیدا و نهانم غم تو

گر درآید به کنار تو فرید
در رباید ز میانم غم تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۸۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.