۳۵۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۸۴

ای جلوه‌گر عالم، طاوس جمال تو
سرسبزی و شب رنگی وصف خط و خال تو

بدری که فرو شد زو خورشید به تاریکی
در دق و ورم مانده از رشک هلال تو

صد مرد چو رستم را چون بچهٔ یک روزه
پرورده به زیر پر سیمرغ جمال تو

زان درفکند خود را خورشید به هر روزن
تا بو که به دست آرد یک ذره وصال تو

مه گرچه به روز و شب دواسبه همی تازد
نرسد به رخ خوب خورشید مثال تو

گفتم ز خیال تو رنگی بودم یک شب
خود هم تک برق آمد شبرنگ خیال تو

گفتی که تو را از من صبر است اگر خواهی
کشتن شودم واجب از گفت محال تو

عطار به وصافی گرچه به کمال آمد
شد گنگ زبان او در وصف کمال تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.