۳۳۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۵۶

ای پسر این رخ به آفتاب درافکن
بادهٔ گلرنگ چون گلاب درافکن

صبح علم بر کشید و شمع برافروخت
جام پیاپی کن و شراب درافکن

شاهد سرمست را ز خواب برانگیز
سوختهٔ عشق را رباب درافکن

گرچه شب اندر شکست ماه بلند است
بادهٔ خوش آمد به ماهتاب درافکن

گل بشکفت و دلم ز عشق تو برخاست
چند نشینی به بند و تاب درافکن

مست خرابیم جمله نعره زنانیم
نعره درین عالم خراب درافکن

چند ازین نام و ننگ و زهد و ز تزویر
توبه کن از توبه دل بتاب درافکن

گر دل عطار را عذاب غم توست
گو دل او غم ازین عذاب درافکن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.